تیز بازی مامانای ایرونی..........

تیز بازی مامانای ایرونی..........


مامان برای دیدن پسرش ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکندکاری از دست مامان بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی پسر هم خیلی خوشگل بوداو به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. پسر که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری می کنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیمحدود یک هفته بعد ویکی، به پسر گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته، ظرف نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟ پسر جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد. او در ایمیل خود نوشتمادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شدهبا عشق ، پسر روز بعد ، پسر یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمودپسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بودبا عشق ، مامان . 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد